ابوالفضل جونابوالفضل جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

صفحه خاطرات ابوالفضل تبرايي

سفرمشهدمقدس

1396/7/22 18:43
نویسنده : ابوالفضل جون
311 بازدید
اشتراک گذاری

در سيزدهمين روز از مهر پاييز سال1396اولين سفرخود را به مشهد مقدس ساعت 8صبح از منزل مادرجون (بهشهر) شروع كردم.همسفراي من دراين مسافرت باباجون ومامان جون ونازنين جون (دخترخاله) خاله جون وشوهرخاله جون بودند.بعدش به سمت بندرگز (روستاي جفاكنده)واسه خداحافظي اهل بيت باباجون به راه افتاديم وپس از خداحافظي كمربندها بسته شدندبراي پيمودن 650كيلومتر فاصله سفر...تو سفر واسه بار اول ازشهرهاي گرگان،فاضل آباد،علي آباد،خان به بين،راميان،آزادشهر،گنبد،گاليكش،مينودشت گذشتم تا رسيديم به جاده زيباي جنگل گلستان ...يه جاده باريك كه دو طرفش درختاي بلند جنگلي قد كشيده بودند وجاده رو با اون پيچ وخمهايش خيلي زيبا كرده بود...راستي اينو نگفتم از آسمون هم يه ريز بارون مي باريد،تو حال وهواي درختاي كنار جاده بودم كه يهو يه چيز جالب و حيرت آوري منو متوجه خودش كرد اونم وجود گله اي ازخوك در كنار جاده...بيشتر ماشينهاي عبوري با ديدن گله هاي خوك كنار جاده توقف ميكردند وبهشون غذا ميدادند...ساعت 11صبح به اولين شهر استان خراسان شمالي شهر گرمه رسيديم،تا اينكه ناهار خودرا در (امامزاده ابراهيم) كه 2كيلومتري شهر بجنوردقرارداشت خورديم وبه راه خود ادامه داديم وبعد از گذشتن از شهرهاي شيروان وفاروج وقوچان ساعت 7شب به شهر مقدس مشهد رسيديم...واسه ديدن حرم آقا امام رضا(ع) ثانيه شماري ميكردم.تا اينكه از راه دور چراغهاي روشن وخوشگل مناره هاي حرم روديديم واي خداي من مثل روز روشن بود محوطه حرم...اول رفتيم به هتلي كه از قبل رزرو كرده بوديم؛ هتل شيك وباكلاسي بودش ،پس ازخوردن يه شام خوشمزه ساعت 11شب به سمت حرم كه با هتل ماتقريبا 500متر فاصله داشت به راه افتاديم،هوا هم خيلي خيلي سرد بود وكلي لباس گرم تنمون كرديم.بالاخره لحظه ديدار فرا رسيدو من واسه بار اول تونستم تو اون همه شلوغي باكمك باباجون كه رو دوشش بودم ضريح آقا امام رضا را رو بگيرم تودستم وببوسمش ...واي نميدونيد چه حسي داشتم،جاي همه كوچولوهاي هم سن وسالم خالي ...از امام رضا خواستم همه مريضارو شفا بده وهيچكي هم مريض نشه...بعد از اون هم چندين بار ديگه به حرم واسه زيارت رفتيم....

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)