تقديم به باباجونم ومامان جونم
میخواهم با اشکهایم گلی بپرورم به رنگ خون دل و به قامت هزاران دریغ و آه و در روز تولدت بر مزارتان گذارم پدرم /مادرم &nb...
نویسنده :
ابوالفضل جون
15:00
دوران بي دندوني
حموم بودم
ميدوني بعد يه حموم گرم وداغ چي ميچسبه...لالايي كني...اونم رو پاي باباجون ...
نویسنده :
ابوالفضل جون
16:14
دارم ورزش ميكنم
اولين روز وبلاگ
سلام بچه ها...ني ني ها...خوبين...آره منم خوبم امروز اولين روزه كه بابا جونم ميخواد اين وبلاگو راه اندازي كنه، البته با كمك من. يعني من امرزو 2 سال و 34 روزمه...آره همين چند روز پيش بودش كه واسم جشن تولد 2سالگي رو گرفتن... جاتون خالي،خيلي خيلي خوش گذشت...اميرمحمد جون وداداشيش آقا عرشيا /شنتيا جون /نازنين جون/ آيدا جون(تپلي) همشون با همديگه مي رقصيدند وشمع فوت ميكردند... فقط اون شب تولد ...
نویسنده :
ابوالفضل جون
16:32
