ابوالفضل جونابوالفضل جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

صفحه خاطرات ابوالفضل تبرايي

همیار پلیس شدنم در روز کودک

دوستای گلم...امروز شانزدهم مهرماه 1398 روز کودک به یکی از هزاران هزار آرزوی خودم دست پیدا کردم.اونم به لطف جناب سرگرد عمو جونم...عمو رضا دوست دارم. هفته نیروی انتظامی به عمو رضا و عموعلی تبریک میگم. ...
16 مهر 1398

اولین روزمدرسه1398

بارالها ! به سوی تو آمده ام تا دریابی ام، در این بی سر و سامانْ بازار دنیا. به سوی تو آمده ام تا از تو مدد جویم؛ یاری طلبم و بخواهم که مرا به خود وانگذاری؛ که من پوچم بی تو.... اکنون که در آستانه شروع ماه مهر هستیم و سال علم آموزی جدیدی پیش روست، از تو می خواهم مرا یاری کنی تا در مسیری گام بردارم که مروّج علم و آیین تو باشم.... یاری ام کن تا همواره در آموختن، حریص باشم و در ترویج آموخته هایم، سخی یاری ام ده تا بیاموزم آنچه را تو می پسندی و دوری جویم از آنچه ناپسند توست.... کمکم کن قلم که در دست می گیرم، به یاد تو باشم و آنچه می نگارم، مورد رضای تو باشد. بر صفحه تاریک دلم با قلم الهی ات نقشی بزن که تا زنده ام، به اینکه موج...
30 شهريور 1398

من و طاهاجون وتبسم جون

دوستای عزیزوبازدیدکنندگان دوست داشتنی میتونین حدس بزنین اینجا کجاست؟اگه نتونستین حدس بزنین...بعداز ماه رمضان بهتون میگم...حتما حتما حتما واسه تعطیلات تابستون برید...خیلی خیلی باصفاست...مخصوصا شباش.   ...
18 ارديبهشت 1398

برف1397

سلام وصد سلام به دوستان گلم...جاتون خالي...يه زمستون ديگه با يه برف ديگه...اين بارم با يه آدم برفي ديگه...جاتون خالي خالي   ...
7 بهمن 1397